یکی از مصادیق اسراف، هزینه کردن برای چیزی است که ضرر دارد. آیا این روایت را نمیتوان دلیلی برای حرمت سیگار دانست؟!
به گزارش کارگر آنلاین ، در منابع معتبر، روایتی به این مضمون آمده است: «شخصی از امام صادق(ع) پرسید بعد از استفاده از نوره، میتوانم به بدنم آرد بمالم؟[1]
امام(ع) فرمود: اشکالی ندارد!
فرد پرسشگر دوباره پرسید: برخی گمان میکنند که این کار، نوعی اسراف است!
- امام(ع) فرمود: آنچه برای اصلاح و سلامتی بدن بکار میرود اسراف نیست. چه بسا خودم نیز از اطرافیانم میخواهم تا آرد سفید را با روغن زیتون مخلوط کنند و آنرا به بدنم میکشم. اسراف در جایی است که مال در چیزی هزینه شود که برای بدن ضرر دارد».[2]
در مورد معنا و محتوای این روایت باید به دامنهی دو واژه «اسراف» و «اضرار»(ضرر ساندن) توجه داشت. به این معنا که اگر منظور از اسراف، معنای عام و گسترده آن باشد که شامل هر اسراف مکروهی نیز خواهد شد، در این صورت اضرار در روایت را نیز باید دارای معنای گستردهای بدانیم که شامل رساندن هر ضرر جزئی و کوچکی خواهد شد. و از آنجا که هر اسراف جزئی حتی اگر ناپسند باشد لزوما حرام نیست، نمیتوان با استفاده از این روایت حکم گستردهای مبنی بر حرمت هزینهکرد در هر چیزی نمود که کوچکترین ضرری داشته باشد!
- اما اگر مقصود از اسراف در روایت را فقط اسراف حرام بدانیم، در این صورت اضرار نیز مختص ضرر رساندن قابل توجه و مهم خواهد بود.
اما بحث مصداقی و تطبیق قاعده کلی بر موضوعات، مانند تطبیق اسراف یا اضرار بر استعمال دخانیات، بر عهده متخصصان است که اگر از نظر کارشناسان متخصص، استعمال نوعی از دخانیات (و یا هر چیز دیگر) موجب آسیب مهمی برای بدن شود، استفاده از آن حرام خواهد بود و در غیر این صورت و اگر چیزی باشد که تنها ضرری جزئی دارد، در نهایت خرید و استفاده از آن مکروه خواهد بود.
[1]. آرد و نیز مخلوطش با برخی روغنها در آن زمان به نوعی نقش پماد و کِرِم را داشت.
[2]. «سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّدَلُّکِ بِالدَّقِیقِ بَعْدَ النُّورَةِ فَقَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ یَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْرَافٌ فَقَالَ لَیْسَ فِیمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ إِنِّی رُبَّمَا أَمَرْتُ بِالنَّقِیِ فَیُلَتُّ لِی بِالزَّیْتِ فَأَتَدَلَّکُ بِهِ إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِیمَا أَتْلَفَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 499، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.